کتاب هایی که باید در قرنطینه بخوانیم
به گزارش مجله حقوق، روزنامه هفت صبح: در ایام خانه نشینی ناخواسته که برای بیشتر مردم در این روز ها پیش آمده، هم زمان فرصتی مطالعاتی هم فراهم شده. برای همین عموم مردم به دنبال منابعی برای مطالعه می گردند. روزنامه هفت صبح در صفحه های ادبیات و کتاب، همواره کوشش داشته با معرفی آثار روز در حوزه های مختلف، این احتیاج را پوشش دهد. حالا هم سراغ کتاب هایی رفته ایم که برخی از آن ها در ماه اخیر منتشر شده اند و برخی دیگر هم در ماه های پیشین در مجموعه کتاب های انتخابی این صفحه همگی همین سال جاری منتشر شده اند و به نوعی با احتیاج روز مخاطبان همخوانی دارند.
بعضی از کتاب های پیشنهادی ما در حوزه تاریخ و خاطرات و سرگذشت نامه ها هستند که خواندن شان را به همه توصیه می کنیم؛ به خصوص کتاب هایی نظیر زنان دیکتاتورها و جسارت رانندگی. بعضی کتاب های معرفی شده هم مخاطبان خاص خود را دارد؛ مثل کتاب فیلسوف و گرگ که شرح زندگی یک متفکر آمریکایی با یک گرگ خانگی است. در این میان داستان و رمان را هم از یاد نبرده ایم؛ از جمله این رمان ها می شود به ساندویچ سارق اشاره نمود که یکی از رمان های محبوب میلان کوندرا نیز بوده است. از کتاب های علمی هم ماده تاریک و انرژی تاریک را انتخاب نموده ایم؛ برای کسانی که به حوزه دانش و پیشرفت های مختلف در این عرصه علاقه دارند.
1. زنان دیکتاتور ها
نویسنده: دایان داکرت
ترجمه: محمدعلی عسگری
انتشارات: پیدایش
549 صفحه
94 هزار تومان
کتاب زنان دیکتاتورها نوشته دایان داکرت به تازگی از سوی انتشارات پیدایش چاپ شده است. جلد اول این کتاب به زندگی خصوصی دیکتاتور هایی سرک می کشد که تقریباً همگی آن ها را می شناسیم؛ هیتلر، استالین، مائو، لنین، موسیلینی، صدام و بن لادن. جلد دوم البته معین نیست چه زمانی چاپ می شود، اما همین تک جلد اول، آنقدر جزئیات و مطالب خواندنی و باورنکردنی دارد که می توان آن را ظرف مدتی کوتاه خواند و زمین نگذاشت. به عنوان مثال هیچ می دانستید بیشترین نامه های عاشقانه در سراسر جهان تا به حال به چه کسی نوشته شده است؟
شاید باور نکنید، اما بیشترین جمله های قرن بیستم نثار جنایتکار عظیم جنگی، هیتلر شده است! البته هیتلر چندان به معشوقه های مختلف مشغول نبود. مثل استالین؛ او هم از همان کودکی چندان به زنان تمایل نداشت. همسرش نادیا در دمت اقامت در کرملین چنان از استالین دور شده بود که در نهایت هم تن به خودکشی داد. هر چند کتاب جزئیاتی درباره دلایل این خودکشی ارائه می نماید، اما باز هم زندگی استالین بیشتر غرق در ترفند و خون است تا عیش و عشرت کار معشوقه ها. درست برعکس مائو که چهار زن رسمی گرفت و با معشوقه های فراوانی هم سر کرد.
نویسنده درباره اولین همسرش چیز چندانی نمی گوید، چون تقریباً نوجوان بود که با او ازدواج کرد، اما به همسر دومش هم چندان وفا نکرد. زن و بچه را رها نموده بود و غرق در مبارزات، کنار زنی دیگر بود؛ زنی به نام هوتزوچن که بعد ها با او ازدواج کرد. در حالی که حکومت وقت همسر دومش را گرفته بود و به خاطر وفاداری به مائو اعدام نموده بود. مائو البته هوتزوچن را هم در راستا نبرد های خود جا گذاشت و این زن تا به خود بیاید، زنی دیگر را در کنار مائو دید؛ زن چهارم!
درباره همسر چهارم و جنایاتش هم آنقدر حرف هست که بهتر است به کتاب رجوع کنید و بخوانید، جیانگ چه بلا هایی که بر سر مردم نیاورد. در این میان معشوقه های صدام کم خطرتر بودند؛ درست برخلاف خودش. او با دختردایی اش ساجده ازدواج نموده بود، اما در راستا قدرت، بار ها خلاف عرف و حتی شرع قدم گذاشت. وقیح ترین شان ارتباط با زن یک افسر خلبان بود؛ زنی به نام سمیرا که بعد ها هم شوهرش را وادار کرد از او طلاق بگیرد تا خودش با او ازدواج کند!
در این میان، اما نامه های معشوقه ها به هیتلر همچنان خواندنی است. این همه انسان در طول زندگی واقعاً تا این حد بی مشغله یا حتی متوهم بوده اند که برای هیتلر نامه هایی گاه حتی احمقانه بنویسند و توقع پاسخ داشته باشند؟ هیتلر پاسخ نمی داد؛ درست برعکس موسیلینی. موسیلینی شخصاً نامه ها را می خواند و حتی از بین آن ها گلچین هم می کرد! کتاب زنان دیکتاتورها در مجموع آنقدر نکات عجیب و خواندنی دارد که می تواند ساعت ها شما را به فکر فرو ببرد. بهترین پیشنهاد برای این روز های ماندن در خانه شاید همین کتاب است.
2. ماه نورد
نویسنده: مایکل جکسون
ترجمه: پریسا شیریان
انتشارات: نوای مکتوب
283 صفحه
40 هزار تومان
زندگی مایکل جکسون با ملغمه ای مشکوک از رسوایی درگذشت. دقیقاً سال هایی که ادعا می شد این ستاره عرصه موسیقی، به کودک آزاری مبتلا بوده؛ دوست دیرینش، دایان راس، از او دفاع کرد و از همه خواست این ادعا را فراموش نمایند. با این حال حرف و حدیث ها تمامی نداشت. کتاب ماه نورد، اما قصه این ادعا نیست؛ سرگذشت مایکل جکسون است، از زبان خود او.
او کتاب زندگینامه اش را از خانواده ای پرجمعیت شروع می نماید و می رسد به ماجرای پنج جکسون؛ گروهی شام لاو و چها ربرادرش که کوشش می کردند در مسابقات محلی به پیروزی برسند، اسمی و رسمی به هم بزنند و از آن طریق، به مسابقات بالاتر در سطح ایالت ها برسند.
زندگینامه مایکل جکسون نکات جالبی دارد؛ یکی اینکه تمام زندگی این چهره مشهور پر از کوشش است؛ لحظه هایی که حتی ناچار بوده تفریح را هم از دوران کودکی اش حذف کند. خودش این لحظه ها را غمناک توصیف می نماید چرا که به درستی اشاره می نماید هر کودکی باید از دوران زندگی بچگانه خود حجمی از خاطرات بازی و سرگرمی و شیطنت داشته باشد، اما مایکل هیچ کدام از این تجربه ها را نداشت.
او از سنین بسیار پایین، جلوی میکروفن به همراه چهار برادرش نهاده شد تا بعد ها به شهرت و محبوبیت برسد. قد و قامتش آنقدر نحیف و کوچک بوده که به او می گفتند جکسون کوچیکه. چون بین گروه پنج جکسون از همه کوتاه تر بوده. در بخش های متعددی از زندگینامه، فداکاری های مادرش را به یاد می آورد و اینکه همیشه به پدر خانواده می گفته بهتر است تا این حد به یک کودک پنج شش ساله سخت نگیرد. چون مایکل فراموش نمی نماید، گاهی پدرش برای اینکه گروه خانوادگی به تمرینات حرفه ای برسند، حتی کمربند روی آن ها می کشیده و کتک شان می زده!
مایکل هیچ وقت پدرش را به تمامی درک نکرد و این نکته را در کتابش تحلیل می نماید، اما همچنان به یاد می آورد که اگر پدرش به عنوان مدیریت گروه پنج جکسون نبود، شاید هرگز مایکل جکسونی هم رشد نمی کرد و به عرصه موسیقی معرفی نمی شد. کتاب گاهی راستا سرنوشت این چهره مشهور را هم نشان می دهد؛ اینکه چطور بعد از تمرینات سخت به پیروزیت های پی در پی می رسد و در نهایت در همان کودکی با عظیمان عرصه موسیقی حشر و نشر می نماید.
او بخشی از شهرتش را مدیون نگاه تیزبینانه اش می داند. اشاراتی دارد مبنی بر اینکه مردم شاید چهره های موسیقی را به شکلی عامیانه نگاه می کردند، اما او از همان کودکی تمام حرکاتشان را به دقت زیر نظر داشت. برای همین خودش را مدیون ستاره های پیش از خودش می داند؛ به خصوص مدیون دایان راس که مدتی را نزد او گذراند.
کتاب زندگینامه ماه نورد به یکی از معروف ترین حرکت های مایکل جکسون هم می رسد؛ همان حرکتی که او را رو به جلو قدم می گذارد، اما در جهتی خلاف، به عقب می رود. جالب است بدانید مایکل در کتابش اقرار می نماید که این حرکت، خلاقیت خودش نبوده و آن را از کودکی سیاه پوست برداشته. ماه نورد پر از این جزئیات خواندنی است.
3. فیلسوف و گرگ
نویسنده: مارک رولندز
ترجمه: شهاب الدین عباسی
انتشارات: خزه
131 صفحه
20 هزار تومان
فیلسوف و گرگ کتابی تأثیرگذار درباره ارتباط متفکری به نام مارک رولندز با گرگی به نام برنین است. ماجرا از این قرار است که مارک رولندز، بچه گرگی به خانه می آورد، اما خیلی زود می فهمد که نمی تواند این جانور را در خانه تنها بگذارد. گرگ تا زمانی که استاد به خانه برشود، همه چیز را زیر و زبر می نماید و دمار از وسائل خانه درمی آورد. رولندز برای همین تصمیم می گیرد که برنین را با خودش همه جا ببرد؛ حتی سر کلاس های دانشگاه! شما در حال خواندن یک قصه نیستید بلکه این زندگی واقعی استاد فلسفه، مارک رولندز است که شرح زندگی خودش با این گرگ را نوشته.
رولندز، استاد فلسفه دانشگاه میامی است و زندگی با گرگی در خانه او را به سمت تأملاتی سوق می دهد که در این کتاب نوشته است. به تعبیر رولند کتاب فیلسوف و گرگ درباره معنی انسان بودن هم هست؛ انسان به عنوان موجودی زیستی، بلکه آفریده ای که می تواند کار هایی بکند که موجودات دیگر نمی توانند. او می گوید در هر انسانی جانورانی نهفته اند؛ موجوداتی مثل میمون یا گرگ. میمون دائم در حال حسابگری و در پی نفع شخصی خودش است و گرگ بُعد دیگری از انسان را نشان می دهد.
رولندز می نویسد میمون تمایل به داشتن متحد دارد نه یک دوست. میمون تمام مدت منتظر فرصتی برای حداکثر استفاده است. این جانور در واقع خوشبختی خود را چیزی می پندارد که می توان آن را اندازه گیری و وزن کرد، کمیّتش را سنجید و آن را محاسبه کرد. او راجع به عشق هم این طور فکر می نماید. اما گرگ به ما می گوید که مهم ترین چیز در زندگی، هرگز موضوع حسابگری نیست. چیزی نیست که بشود آن را حساب کرد. گرگ به یادمان می آورد، آنچه را ارزش واقعی دارد نمی توان به کمیّت درآورد و معامله کرد؛ به یادمان می آورد کاری را که درست است، باید انجام بدهیم حتی اگر از آسمان سنگ ببارد.
فیلسوف و گرگ بیش از یک دهه با هم بودند. در این سال ها برای نویسنده فضایی فراهم شد تا در فرایندی طولانی، اندیشه های خود را در بعضی از مهم ترین موضوعات انسانی پرورش دهد. نویسنده در کنار این موضوعات به مسائل مربوط وبه نگهداری گرگ ها و مسائل زیستی آن ها و حیوانات دیگر نیز پرداخته و جزئیاتی آورده است. خودش در مقدمه می آورد: این کتاب بدون موضوع اصلی آن پا به عرصه وجود نمی گذاشت. پس برنین، برادر گرگ من، از تو سپاسگزاریم که مرد در زندگی خودت شریک کردی. نمی توانم بگویم این کتاب را برای تو نوشتم، چون قبل از اینکه حتی برقی در چشمان مردی باشی، آن را شروع کردم. اما آن را تمام می کنم، چون می خواهم تو اسم خودت را بفهمی.
4. زنان سرسخت
نویسنده: ریچل سویبی
ترجمه: هادی همامی
انتشارات: اختران
255 صفحه
32 هزار تومان
این کتاب درباره دانشمندان است، اما از بیف استروگانف شروع می شود؛ خوراکی که به گزارش نیویورک تایمز، ایون بریل در پختن آن رودست نداشت. در مقاله یادبودی که در سال 2013 در این روزنامه منتشر شد، به بریل لقب بهترین مامان جهان داده شد، چون به دنبال همسرش رفته بود و هشت سال شغل خودش را کنار گذاشته بود تا سه بچه اش را عظیم کند. پس از اعتراضات فراوان، نیویورک تایمز تازه حاضر شد این نوشته را اصلاح کند و در همان ابتدای مقاله به چیزی اشاره کند که بریل در اصل به اعتبار آن شهرت یافته بود: او یکی از دانشمندان برجسته در حوزه هوافضا بود. این تصور نادرست، یعنی مقدم دیدن بیف استروگانف بر علم و خانه داری بر دستاورد های شخصی، بسیار شایع و در نتیجه سخت حقارت بار است. در سال 1964 وقتی دورونی کروفوت هاجکین، معتبرترین جایزه جهان در شیمی را گرفت، روزنامه ای نوشت: جایزه نوبل برای یک زوجه انگلیسی؛ انگار او حین جفت و جورکردن جوراب های شوهرش، تصادفاً ساختار پیچیده عناصر بیوشیمیایی را پیدا نموده بود.
اما از دانشمندان مذکر هرگز به این صورت یاد نمی شود. زندگی زناشویی شان لزوماً زمینه نوآوری مثلاً در رشته بیوشیمی محسوب نمی شود. اشتغال در مقام مهندس برجسته هوافضا آنچنان شگفتی عظیمی نیست که پشت بشقاب نودل داغ مخفی شود! این اتفاق بار ها و بار ها تکرار شده است. در سال 1899، هرتا ائرتون، مخترع و فیزیکدان، نمایشی ترتیب داد در خصوص نوآوری اش برای پایین آوردن حرارت لامپ های الکترودی که تا آن موقع به دو عیب عمده شهرت داشتند؛ نوسان نور و سروصدا.
روزنامه ای در یک گزارش، این نمایش ائرتون را همچون یک سیرک توصیف نموده بود: چیزی که خانم های تماشاگر را متحیر کرد، این بود که می دیدند یکی از همجنسان آن ها اجرای یکی از خطرناک ترین نمایش ها را برعهده دارد. اما خانم ائرتون کمترین ترسی نداشت. بعد ها ائرتون که از چنین برداشت هایی به ستوه آمده بود، به مسئله ای همیشگی در نحوه برخورد با او و معاصرانش مانند ماری کوری اشاره نمود: این تصورات مربوط به زن و علم به کلی بی ربط است. یک زن یا دانشمند خوبی است یا نیست. در هر حال باید به او فرصت داد و کارش را از نظر علمی آنالیز کرد نه از دیدگاه جنسیتی.
تمام این ها نشان می دهد چه نوع برداشت های جنسیتی در جهان نسبت به زنان پیروز در حوزه های مختلف وجود دارد. کتاب زنان سرسخت نیز دقیقاً علیه چنین نگاهی منتشر شده است. در این کتاب 52 شرح حال آمده است. نویسنده در این باره می نویسد: اگر هر هفته یکی از آن ها را بخوانید، ظرف یک سال خواهید دانست که تحقیقات چه کسی منجر به شکل گیری سازمان حفاظت از محیط زیست آمریکا شد، چه کسی پارچه ضدچروک را کشف کرد و نوآوری های چه کسی به مسائل حیاتی چندین نسل از نوزادان سرانجام داد. در حال خواندن این شرح حال ها امیدوارم احساس کنید آگاهی تان وسعت یافته است.
5. ساندویچ سارق
نویسنده: گودیر گربرگسون
ترجمه: انیسا دهقانی
انتشارات: نقش جهان
194 صفحه
30 هزار تومان
گودبرگر برگسون متولد 1932 در گرینداویک، یکی از عظیم ترین نویسندگان امروز ایسلند است. او با رمان ساندویچ سارق نام خود را به عنوان یکی از نویسندگان برجسته شمال اروپا تثبیت کرد. جالب است بدانید، ایسلند بالاترین درصد نویسندگان را نسبت به جمعیتش در جهان دارد. آن طور که خودشان می گویند: ما ملتی قصه گو هستیم. به یمن منظومه های شاعرانه و افسانه های اسکاندیناوی (وایکینگ ها)، همیشه با داستان های مختلف احاطه شده ایم. ادبیات یاری کرد هویت مان را تعریف کنیم. از قرن دهم میلادی تا به امروز این کشور محل تولد نویسندگان و هنرمندان برجسته ای بوده: از هالدورلاکسنس، شاعر و نویسنده توبلیست تا بالدورراگناسون و اسنوری برتارسون که از محبوب ترین نویسندگان و شاعران ایسلندی هستند. برگسون هم در کنار این نام های عظیم، حالا شناخته شده ترین نویسنده ایسلندی است که تا به امروز دو بار برنده جایزه ادبی ایسلند برای بهترین رمان سال شده که یکی از آن ها برای رمان ساندویچ سارق در سال 1991 بوده.
برگسون در سال 1993 جایزه انجمن ادبی شمال اروپا و در سال 2004، جایزه نوریک آموزشگاه سوئد را که به نام نوبل کوچک شناخته می شود، برای این رمان از آن خود کرد. پیروزیت این رمان به عنوان یک کلاسیک ایسلندی تا جایی بود که میلان کوندرا، نویسنده معروف چک، آن را ستود و مجله ادبی شمال اروپا هم در ستایش آن نوشت: ترسیم طبیعت در این رمان به نحوی است که به سختی می توان رقیبی برایش در ادبیات ایسلند یافت. ، اما مضمون رمان ساندویچ سارق، به دختر نوجوانی برمی شود که عاشق سارقی است؛ کاری که وجدی توصیف ناپذیر به او می دهد؛ وجدی که فانتزی های آشفته و آغشته به خشونت او را سیراب می نماید، اما وقتی مچش را می گیرند، به خاطر مجازاتی که قرار است بر او وارد شود، شوکه می شود.
مجازات او این است که چند ماه در مزرعه ای دوردست در یکی از روستا های ایسلند کار کند.
برگسون در این رمان که شخصیت هایش همه بی نام هستند، روانِ دختری را واکاوی می نماید که در مهِ آلودگیِ هراسِ شهرنشینی به بلوغ نزدیک می شود، و از یک سو در رابطه ای که با کشاورز دارد از سوی دیگر در کشمکش با روابطی که مردم روستا با هم دارند، سعی می نماید تا با تقلا میان زندگی شهری و روستایی، بین پیشرفت تکنولوژی و میل شدید به وفاداری با گذشته روبه رو شود.
میلان کوندرا درباره این رمان می نویسد: ساندویچ سارق، رمانی دل انگیز درباره دوره کودکی است و چشم انداز ایسلند در تک تک سطرهایش پراکنده است. اما خواهش می کنم این رمان را به عنوان یک رمان ایسلندی عجیب و غریب و شگفت انگیز نخوانید. گودبرگر برگسون یکی از رمان نویسان عظیم اروپاست. هنر او عمدتاً ملهم از شوق جست وجویی جامعه شناختی یا تاریخی یا از آن کمتر، جغرافیایی نیست، بلکه جست وجویی اگزیستانسیالیستی است، و همین تأکید وجودگرایانه واقعی است که کتاب او را درست در مرکز آن چیزی قرار می دهد که به نظر من مدرنیته رمان نامیده می شود. کانون این جست وجو همین قهرمان جوان است که نویسنده دختر کوچولو می نامدش.
6. اتاق کار
نویسنده: منتخب نویسندگان
ترجمه: کیوان سررشته
انتشارات: اطراف
173 صفحه
30 هزار تومان
نکته ای که خیلی ها درباره آدم های غارنشین به آن توجه ندارند، این است که تعداد زیادی از غارنشین ها کار دفتری داشته اند؛ البته نه همه شان، بعضی های شان حق الزحمه ای، شکارچی گراز یا توت جمع کن بودند، یا مثلاً چماق می تراشیدند، ولی بقیه مردم غار، صبح ها که بیدار می شدند، راه می افتادند می رفتند بخش دیگری از غار و مشغول کاری می شدند که انتظار داشتند بابتش مزد و مواجب بگیرند. متأسفانه تاریخ به این آدم ها بی توجهی نموده است.
تا حالا با خودتان فکر نموده اید که چه کسی نیزه ها را مرتب می نموده و دندان حیوان ها را به ترتیب می چیده؟ فکر نموده اید چه کسی چشمش به یورتمه گوزن های شمالی در جنوب فرانسه افتاده و به جای اینکه با خودش بگوید آخ جون، غذا، گفته آخ جون، ابزار های یاری آموزشی تصویری؟ جوابش این است: اولین کارمند های دفتری این سیاره، نیاز انسان به فراوری مداوم و پیوسته تبرای پیشی دریافت و سودمند بودن، خیلی قدیمی تر از چیزی است که معمولاً فکرش را می کنیم. این یعنی شغل شما، هر چیزی که هست، احتمالاً خیلی بیشتر شبیه قدیمی ترین شغل های جهان است تا آن چیزی که مدت ها فکر می کردید قدیمی ترین شغل جهان باشد.
در جهانی مدرن هزاران سال بعد شاید دستیابی به پیروزیت، کار سخت تری باشد ولی ما انسان ها هنوز هم کم وبیش همان چیزی را می خواهیم که همیشه می خواستیم؛ پیدا کردن نقش خودمان در غار زندگی. آن چیزی که متحول شده خودِ محل کار است. خود محل کار است که همیشه در حال دگرگونی است. کانون توجه 11 متن کتاب اتاق کار هم خود محل کار است.
گروهی از مستعدترین نویسنده ها و دو ترانه سرا و خواننده در این کتاب، در نوعی دفتر کار مجازی دور هم جمع شده اند تا از خودشان یک سؤال مشترک بپرسند: الان معنی رفتن سرکار چیست؟ بعضی هاشان خودزندگینامه و بعضی های دیگر شعر. ولی مضمون هر متن همسایه دیوار به دیوار متن بعدی است.
این کتاب به شکل خوشه هایی متصل به هم ترتیب یافته، به مسائل معاصری، چون آموزش، خلق، رقابت و حتی ملال می پردازد. این حکایت ها گوشه خیابان ها و داخل کلاس ها، در پارکینگ های عظیم و در بخش خدمات و پشتیبانی فروشگاه های اپل می گذرند؛ از آن جایی هم که در این دفتر مجازی، نویسنده ها نشسته اند، یعنی کسانی که بعید است دچار کم کاری در یک موضوع بشوند، این دفتر پر از نوستالژی است؛ پر از حسرت روز های فتوکپی های گرم و موکت های زبر.
البته این موضوع فقط مختص نویسنده ها نیست. در ایموجی های تلفن همراه تان بخش مربوط به وسایل دفتری را که باز کنید، فلاپی دیسک، قلم خودنویس، تلفن هایی با دکمه های فشاری و جاکارتی چرخان می بینید که بخشی از همان هاست. دلیلش این است که وقتی حواس مان نبود، مزه قهوه سوخته و صدای گیر کردن کاغذ در ماشین فکس با طرح واره ما از جهان یکی شد. زمان، دور چیز های پیش پا افتاده پیچید و معنادارشان کرد. این نقوش و معانی را می توانید در کتاب اتاق کار ببینید و بخوانید.
7. ماده تاریک و انرژی تاریک
نویسنده: برایان کلگ
ترجمه: علیرضا هاشمی
انتشارات: چترنگ
162 صفحه
26 هزار تومان
ماده تاریک و انرژی تاریک پدیده هایی رازآلود هستند که در صورت رمزگشایی می توانند از راز های عالم پرده بردارند. در شرح باید گفت، ماده و نوری که در عالم مشاهده می کنیم، تنها پنج درصد از تمام کیهان بوده و 95 درصد دیگر از دید ما پنهان است. این مسئله عظیم ترین معمایی است که علم تا به امروز با آن روبرو شده. از دهه 1970، اخترشناسان می دانند مقدار ماده ای که در کهکشان ها وجود دارد، اصلاً با الگوی چرخش آن ها همخوانی ندارد.
در واقع اگر ماده موجود در کهکشان ها به همان مقداری باشد که ما می بینیم، پس کهکشان ها باید همگام چرخش به این سو و آن سو پرتاب شوند؛ در حالی که چیزی پنهان آن ها را مستحکم نگه می دارد. آن چیز مرموز، ماده تاریک است. ماده ای نامرئی که مقدار آن پنج برابر جرمی است که ستاره ها و سیارات دارند. تا دهه 1990 می دانستیم که فرایند انبساط عالم سرعت گرفته است. چیزی که انرژی تاریک نام گرفت، فرایند انبساط را سریع و سریع تر می نماید. انرژی لازم برای چنین انبساطی باید به قدری باشد که تمام ماده قابل مشاهده در هستی و جرمی معادل 14 برابر این مقدار را نیز پوشش بدهد.
برایان کلگ در کتاب ماده تاریک و انرژی تاریک به این معمای بغرنج علم در عصر مدرن می پردازد و در بخش هایی از کتاب خود جزئیاتی حیرت انگیز دارد: با معین کردن سن عالم می توان درباره ابعاد آن یا حداکثر ابعاد قابل مشاهده آن سخن گفت. در صورتی که عالم 13.8 میلیارد سال پیش شکل گرفته باشد، بیشترین زمانی که نور می توانسته به سمت ما حرکت کند، 13.8 میلیارد سال است. پیش از شروع عالم، نور می توانست منتشر شود.
ممکن است تصور کنید این بدین معنی است که قطر عالم می بایست 27.6 میلیارد سال نوری باشد (چرا که نور از تمام جهات به مدت 13.8 میلیارد سال به سمت ما حرکت نموده است)، اما انبساطی که می دانیم در عالم در حال رخ دادن است با این برآورد امکان پذیر نمی شود. اگر نوری برای رسیدن به ما 13.8 میلیارد سال سفر نموده باشد، می بایست 13.8 میلیارد سال قبل منتشر شده باشد. اما حین حرکت این نور، عالم منبسط شده است. در واقع میزان انبساط به قدری زیاد است که دورترین اجسام قابل مشاهده 45.5 میلیارد سال نوری با ما فاصله دارند. از این رو می توان با اطمینان گفت که عالم قطری حداقل برابر 91 میلیارد سال نوری دارد. ممکن است عظیم تر یا حتی بیکران باشد؛ این تازه محدود به بخشی است که برای ما قابل رؤیت است.
از جدیدترین آثار برایان کلگ می توان به کتاب های شیطان دوروی پرفسور ماکسول (2019) و قاب حقیقت (2017) اشاره نمود. دو عنوان از کتاب های علمی او با نام های جهانی تاس گونه و مروری بر تاریخ ابدیت در فهرست منتخب کتاب های علمی رویال سوسایتی برای اهدای جایزه نهاده شده اند. کلگ تا به حال با نشریه های معروفی همکاری داشته است که از بین آن ها می توان به وال استریت ژورنال، جهانی فیزیک و تایمز اشاره نمود.
8. جسارت رانندگی
نویسنده: منال شریف
ترجمه: مریم سعادتمندی بحری
انتشارات: مروارید
341 صفحه
49 هزار تومان
منال شریف، اهل عربستان سعودی و زنی فعال در عرصه حقوق زنان است. او سال 1979 در خانواده ای متوسط و معمولی از مادری لیبیایی و پدری سعودی در مکه به جهان آمد و دختر دوم خانواده است. خانم شریف در سال های نوجوانی، به جهت سلطه فرهنگ خاص و آموزش های خاص تر در خانواده و جامعه، تبدیل به دختری افراطی در باور های مذهبی شد. بدون روبنده و پوشش های افراطی و اجازه پدر از خانه بیرون نمی رفت. موسیقی گوش نمی داد و کاست های موسیقی برادرش را در آتش اجاق می سوزاند، چرا که فکر می کرد شنیدن هیچ نوع موسیقی، حتی موسیقی مذهبی، مجاز نیست.
او کودکی و نوجوانی را در محیطی بسته و پرتنش گذراند. بعد از دریافت دیپلم، برای ادامه تحصیل به جده رفت و در دانشگاه ملک عبدالعزیز، کامپیوتر خواند. در شرکت نفتی آرامکو، با عنوان مهندس امنیت اطلاعات کار کرد. شخصیت و دیدگاه منال، با حضور در جامعه ای بازتر، رفته رفته تغییر کرد. طوری که نامنتظره، رهبر جنبش عظیمی در عربستان شد. کوشش خستگی ناپذیری را برای برخورداری زنان وطنش از حقوق اجتماعی و حق رانندگی شروع کرد که در سال 2018 به بار نشست؛ سالی که رانندگی زنان در عربستان سعودی قانونی شد.
او در جریان کمپینی به نام رانندگی زنان، فیلمی از رانندگی اش تهیه کرد و این ویدئو را در یوتیوب و فیسبوک به اشتراک گذاشت. در سال 2011 بازداشت و آزاد شد و روز بعد دوباره دستگیر شد. نیویورک تایمز آسوشیتدپرس، کمپین رانندگی زنان را با اتفاقات بهار عربی مرتبط دانستند و مدت بازداشت طولانی منال را نشانه ترس مقامات سعودی عنوان کردند.
منال، راهی دراز، پرفراز و نشیب، سخت و طاقت فرسا را گذراند.
او را بار ها و بار ها با تهمت های ناروا و تهدید به مرگ و فحاشی، ترور شخصیتی کردند. با این همه همچنان پیش تاخت و مهم تر آنکه قوی تر از همیشه به راهش ادامه داد. کتاب جسارت رانندگی سرگذشت منال است و از ظلم هایی که بر زنان عربستان سعودی رفته می گوید. محرومیت از حق رانندگی یکی از مسائل غریب زنان سعودی بود. جدای از آن، یک زن سعودی بدون قیّم، قادر به انجام کوچک ترین کارهایش نیست؛ حتی نمی تواند برای انجام امور پزشکی به تنهایی به بیمارستان برود.
منال شریف صاحب جایزه های بسیاری شده است. کتاب جسارت رانندگی در سال 2017 چاپ شد. در بخشی از این کتاب می خوانیم: صدا هایی که از دوران کودکی ام به یاد دارم، خلاصه می شوند در صدای دعوا های لفظی والدین و خواهر و برادرم که از الفاظ رکیک استفاده می کردند و صدای خرخر گربه ها و جیک جیک پرندگان. چند گربه ملوس در محله ما بودند که اطراف آپارتمان ما می خوابیدند. من اسم همه بازیکنان فوتبال ایتالیا را برای گربه هایم گذاشته بودم: کاناوارو، دی متیو، ابجو و ... چند قناری هم داشتیم که در قفس نگهداری می کردیم. پدرم هر روز پرندگان را از قفس بیرون می آورد و پرهای شان را با آب می شست و اجازه می داد در فضای خانه پرواز نمایند.
9. آواز اجساد بی گور
نویسنده: جزمین وارد
ترجمه: سعید کلاتی
انتشارات: کتاب کوچه
311 صفحه
36 هزار تومان
پاملا میلر، شاعر و منتقد سرشناس آمریکایی می گوید: تا زمانی که آمریکا رمان نویسانی، چون جزمین وارد دارد، روحش را از دست نخواهد داد. رمان آواز اجساد بی گور برنده جایزه ملی کتاب آمریکا در سال 2017 و دومین اثر از این نویسنده است که پیروز به کسب چنین جایزه ادبی شده است. قهرمان این رمان، زنی سیاه پوست است که با دو فرزندش به جاده می زند تا همسر سفیدپوست خود را پس از آزادی از زندان، به خانه برگرداند.
آنچه بر او و فرزندانش در این سفر می گذرد، جهان تازه ای را پیش روی خواننده این داستان باز می نماید. جزمین وارد که خود عضوی از جامعه سیاه پوستان آمریکاست، در این رمان با ورود به جهان پیچیده همزیستی میان سفیدپوستان و سیاه پوستان آمریکایی، هنرمندانه، هم راستای و تقابل عشق و نفرت بین نژاد ها را در جهانی امروزی به نمایش می گذارد. رمان، سه روایت مختلف دارد با روایت جوجو، لنونی و ریچی. بیشترین حجم روایت را البته جوجو به خود اختصاص داده.
بعد از لئونی و سر آخر هم ریچی که اتفاقات زندان را روایت می نماید. جوجو، اما روایت خود را این طور شروع می نماید: دوست دارم فکر کنم که می دانم مرگ چیست. دوست دارم فکر کنم مرگ آن چیزی است که می توانم مستقیم نگاهش کنم. وقتی بابا بهم می گوید که به یاریم نیاز دارد و آن چاقوی سیاه را می بینم که زیر کمربند شلوارش سر می خورد، پشت سرش از خانه بیرون می روم، سعی می کنم کمرم را صاف و شانه هایم را مثل چوب لباسی شق و رق نگه دارم، درست همان طوری که بابا راه می رود. وانمود می کنم که این طرز راه رفتن را در طول سیزده سال به دست آورده ام تا بابا بداند آماده ام؛ آنچه را باید بیرون بکشم، می کشم. بداند که می توانم امحا و احشا را از عضلات و اندام ها را از حفرات بدن حیوان جدا کنم. می خواهم بابا بداند که می توانم سرسخت باشم. امروز روز تولدم است.
شروعی فوق العاده که نمایی از زندگی، تفکرات و محیط زیستی راوی را به خوبی نشان می دهد. روایت لئونی عینی تر است، اما در مقاطعی حتی دردناک تر هم می شود: وقتی مایکل به زندان افتاد، به مامانش زنگ زدم. خدا را شکر خودش گوشی را برداشت و نه جوزف گنده بک. اگر جوزف برمی داشت، به جای اینکه با من حرف بزند، گوشی را به رویم (همان کاکاسیاهی که پسرش از او بچه دار شده بود) قطع می کرد. به مادر مایکل گفتم که شغلی می خواهم. این چهارمین باری بود که ما با هم حرف می زدیم. اولین بار، زمانی با هم حرف زدیم که من و مایکل تازه آشنا شده بودیم؛ بار دوم، وقتی بود که جوجو به جهان آمد و سومین بار هم، زمان تولد مایکل بود. بهم گفت که باید به ییلاق آبا و اجدادی مایکل و والدینش بروم و خودم را به گلوریا معرفی کنم. گلوریا برای یک دوره آزمایشی سه ماهه استخدامم می کرد. وقتی بهم گفت تصمیم گرفته نگهم دارد، خندید و گفت: تو زن سخت کوشی هستی.
10. به تاریکی خواهم رفت
نویسنده: میشل مک نامارا
ترجمه: میترا دانشور
انتشارات: میلکان
355 صفحه
50 هزار تومان
ماجرا به قتل های سریالی واقعی برمی شود. قاتلی طی مدتی بیش از 10 سال، مرتکب 50 مورد تجاوز در کالیفرنیای شمالی می شود. بعد روانه جنوب شده و 10 نفر را به طرز فجیعی به قتل می رساند. او در سال 1986 ناپدید می شود. 30 سال بعد، میشل مک نامارا، روزنامه نگار بخش حوادث مصمم می شود قاتل را پیدا کند. میشل به کَندوکاو گزارش های پلیس می پردازد، با قربانیان مصاحبه می نماید و به جوامع آنلاینی راه می یابد که به اندازه خود او فکر و ذکرشان حل این پفراینده است.
در زمان جنایات، قاتل گلدن استیت، بین 18 تا 30 سال سن داشت؛ سفیدپوست و ورزشکار بود، می توانست از روی نرده های بلند بپرد و همیشه ماسکی به صورت داشت. او بعد از انتخاب قربانیان خود (بیشتر زوج های 8 حومه شهر) معمولاً وقتی کسی خانه نبود وارد آنجا می شد، عکس های خانوادگی را نگاه می کرد و با چیدمان و فضای خانه آشنا می شد. بعد وقتی قربانیان خواب بودند به آن ها حمله نموده و از چراغ قوه برای بیدار کردن و کور کردن شان استفاده می کرد.
گرچه قربانیان نمی توانستند او را شناسایی نمایند، اما صدایش را به خاطر می آوردند؛ زمزمه مبهمی که از میان دندان های به هم چسبیده بیرون می آمد و زننده و تهدیدآمیز بود: سرسختی میشل در دنبال کردن این پفراینده حیرت آور بود. فقط در یک نمونه، میشل رد یک جفت دکمه سردست را تا وبگاهت مغازه عتیقه فروشی در اورگان گرفت. دکمه سردست ها از صحنه جرمی در استوکنون در سال 1977 سارقیده شده بودند. اما فقط همین کار را نکرد. میشل حتی می توانست به شما بگوید اسامی پسر هایی که با حرف نون شروع شده اند، نسبتاً کمیاب بود و در 100 اسم برتر دهه 1930 و 1940 فقط یک بار ظاهر شده بود؛ یعنی زمانی که مالک اصلی دکمه سردست ها احتمالاً به جهان آمده بود. این نکته تحتی سرنخی نیست که به قاتل برسد؛ بلکه سرنخی است به دکمه سردست هایی که قاتل سارقیده است. این دقت به نکات در ذات میشل بود.
میشل می نویسد: یک بار بعدازظهری را صرف دنبال کردن همه جزئیاتی کردم که می توانستم درباره عضوی از تیم واترپلوی دبیرستان ریوآمریکنو در سال 1972 به دست بیاورم؛ چون در عکس سالنامه مدرسه، ظاهرش لاغر بود و ساق پای عظیمی داشت. ظاهر لاغر و ساق پای عظیم، یک ویژگی فیزیکی احتمالی قاتل گلدن اسمیت بود.
البته میشل قبل از اینکه بتواند کتابش را به سرانجام برساند، در سن 46 سالگی و در خواب درگذشت. به همین جهت مابقی کار را گیلین فلین انجام داد. او در مقدمه کتاب به تاریکی خواهم رفت، می نویسد: یک روز تابستانی، دیدم که دارم در راستای 20 دقیقه ای از خانه ام در شیکاگو تا اوک پارک رانندگی می کنم، تا کوچه ای که دختر در آن پیدا شده بود؛ جایی که میشلش نویسنده رسالتش را کشف نموده بود. تا وقتی به آنجا رسیدم، نفهمیدم چرا آنجا بودم؛ چون در جست وجوی شخصی خودم بود، در جست وجوی این شکارچی استثنایی تاریکی.
منبع: برترین ها