سریال The Sticky یا چسبنده: روایت سرقتی از شیره درختان، درامی از طعم شیرین زندگی و تلخی هایش - مجله حقوق

داستان سریال:

داستان از جایی شروع می گردد که روت کلارک، زنی میان سال و سرسخت، خود را در تنگنای مالی و احساسی شدیدی می بیند. شوهرش، مارتین، که تمام اسناد مزرعه و شیره های ارزشمند افرا به نام اوست، به علت کما قادر به انجام کاری نیست. مزرعه کوچک روت در محاصره قوانین سختگیرانه نهاد نظارت بر فراوری و توزیع شربت افرا قرار گرفته است؛ نهادی که با رویکردی دیکتاتورانه، زندگی کشاورزان محلی را در دست گرفته و عملاً مالکیت بر تمام شیره فراوریی را در اختیار دارد. وقتی یکی از مأموران این نهاد لوله های جمع آوری شیره را از درخت های افرا جدا می نماید، روت تصمیم می گیرد به هر قیمتی که شده، از مزرعه و زندگی اش دفاع کند.

همزمان با این ماجرا، رمی بوشار، نگهبان ساده دل و کم ارزش انبار بزرگ ذخیره شربت، در کوششی برای اثبات توانایی هایش، نقشه ای برای سرقت شیره از انبار در ذهنش می پرورد. او که از تحقیر مداوم رئیسش، لئونارد گوتیه، به ستوه آمده، با همدستی دوست خود، اوروال، بشکه های شیره را کم کم از انبار خارج می نماید. اما وقتی رویای بزرگ تری در ذهنش نقش می بندد، به سراغ مایک، جنایتکاری کوچک از بوستون، می رود که به عنوان رابط مافیا در منطقه فعالیت می نماید.

مایک، در نگاه اول مردی ترسو و ناکام است که همواره به وسیله رؤسایش در بوستون تحقیر می گردد. اما او که از رابطه ای قدیمی با مارتین بهره مند است، با شنیدن مسائل روت و پیشنهاد رمی، نقشه ای جسورانه برای سرقت بزرگ مطرح می نماید. این سه نفر، هر کدام با انگیزه های متفاوت، وارد شراکتی پرخطر می شوند. روت برای نجات مزرعه و زندگی اش، رمی برای اثبات خود، و مایک برای به دست آوردن جایگاه و احترامی که همواره از آن محروم بوده است.

سکانس های پرتنش سریال در کوشش های این گروه برای عملی کردن نقشه سرقت است؛ از وارد کردن شیره ها به بازار سیاه گرفته تا تقابل با سیستم نهاد نظارت که به شدت از ذخایر خود محافظت می نماید. در این میان، پلیسی سرسخت از مونترال، به نام والری نادو، وارد داستان می گردد تا معمای مرگ مشکوک اوروال را حل نماید؛ کسی که ناگهان در بشکه ای از شیره پیدا می گردد. با ورود پلیس، نقشه سرقت به اوج تنش می رسد و سه شخصیت اصلی در دامی از دروغ، خیانت و فشارهای روانی گرفتار می شوند.

نکات، ویژگی ها و نقد سریال:

چسبنده بیش از آن که تنها داستانی از سرقت باشد، بازتابی از زندگی انسان هایی است که در میان آرزوهای برآورده نشده و فشارهای اجتماعی اسیر شده اند. شخصیت روت، با بازی درخشان مارگو مارتیندیل، نقطه قوت اصلی سریال است. او زنی است که در مرز ناامیدی و خشونت، با تصمیماتی جسورانه کوشش می نماید خانواده اش را حفظ کند. مارتیندیل با چیره دستی تمام، شخصیت پیچیده روت را به تصویر می کشد؛ زنی که همزمان عاشق، مبارز و مجرم است.

سریال بعلاوه به زیبایی از محیط بومی کبک بهره می برد. برف های سنگین، سکوت روستاهای کوچک و معماری خاص منطقه، زمینه ای قوی برای روایت داستان فراهم نموده اند. ترکیب لهجه های فرانسوی و انگلیسی، همراه با موسیقی های محلی، فضایی اصیل و خاص ایجاد نموده که مخاطب را کاملاً به درون این دنیای سرد و پر از چالش می برد.

با این حال، یکی از نقاط ضعف سریال، پیچیدگی های بیش از حد و گاهی غیرمنطقی در خط داستانی است. انگیزه های بعضی شخصیت ها، به ویژه مایک، گاه واضح و موجه به نظر نمی رسند و بعضی از تصمیمات او با شخصیتی که سریال از او می سازد، همخوانی ندارد. بعلاوه، گرچه طنز تلخ سریال در بخش هایی مؤثر است، اما در بعضی لحظات، تضاد میان کمدی و درام، حس و حال داستان را کمرنگ می نماید.

چسبنده با الهام از داستان واقعی، کوشش نموده تا نگاهی انسانی و انتقادی به نظام های کنترل گر داشته باشد. نهاد نظارت بر فراوری و توزیع شربت به عنوان نمادی از قدرت های دیکتاتورانه که بر زندگی مردم مسلط اند، در تقابل با شخصیت های اصلی قرار گرفته است. این تقابل، لایه ای اجتماعی و فلسفی به سریال افزوده که آن را از یک کمدی ساده فراتر می برد.

خاتمه باز سریال، گرچه حس تعلیق را تقویت می نماید، اما ممکن است برای بعضی مخاطبان ناامیدکننده باشد. وعده فصل دوم می تواند نقاط ضعف داستان را جبران کند و به سؤالات بی پاسخ پاسخ دهد. اما اگر چنین اتفاقی نیفتد، چسبنده در نهایت همانند داستانی ناتمام باقی خواهد ماند.

در مجموع، چسبنده ترکیبی مجذوب کننده از طنز، هیجان و انتقاد اجتماعی است که با بازی های قدرتمند و فضاسازی بومی، توانسته مخاطبان خود را جذب کند. هرچند که نقص های جزئی در روایت و شخصیت پردازی دارد، اما تجربه ای شیرین و فراموش نشدنی از دنیای تلویزیون ارائه می دهد.